شخصی؛ خمینی نامی که بعدها پیشوند امام را هم به نامش فزودند
در سال ۵۷ بطور رسمی و سالها قبلاز آن بصورت پنهان ظهور کرد و
تار و پود سرنوشت ایرانیان را شکافت و از سر بافتش.
نمی دانم نیت و هدفش از این همه شورش ؛ بلوا و خونریزی چه بود؟
جمله ای از وی پیش رویم است که :
اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ؛ کج گذاشتم؛ملت موظف است
که بگوید پایت را کج گذاشتی ؛ متوجه باش و خودت را حفظ کن...
جمله ی بسیار زیباییست که در رساله نوین پوسیده ی موجود در
کتابخانه ی پدری بنده موجود است.گویا هیچکس تا کنون این جمله
را نخوانده و یا اگر هم کسی خوانده و جرات عمل به آن را به خود داده
فرصت یگانه ی زندگی را از کف داده.
کاش امام زنده بود و می دید که پرچم دارانش علاوه بر این که پاشونو
کج می گذارند که طاق باز می روند و به خواهر و مادر خودشون هم
رحم نمی کنند.
ناگهان درخت های پارک های وطن
تکاوران سبز پوش دشمن شدند
و ما
محصور میان برگ ها و ساقه ها
مثل نهال های توفان زده
پا در گریز و پا در بند ماندیم
چه گذشت؟افسوس!
افسوس سایه ی خنکی و جرعه ی آبی سرد
و گذاری فارغ از کوچه باغ ها
اما
اکنون تمام درختان وطن دشمنند؛چه بایدمان کرد؟
آهای !حاشیه نشینان کتاب ها و اجاق ها
ما
برای جنگیدن تفنگ نداریم
نه برای گفتن دهانی
نه برای زیستن سایه ای
نه برای مردن گودالی
آی!!!!!....
((مست))
عزیز دل چقدر تلخ بود و چقدر راست بود تمام این نداشتن های ما تفنگ نداشتن هایمان دهان نداشتن هایمان سایه نداشتن هایمان و دردناکترینش گودال نداشتنمان حتی برای مردن!!!!!دستان سبزت هر روز سبز تر!
سلام
خوبی؟
...
سلام
خیلی جالب نوشتی منتظرت هستم