-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 22:15
مطربا امشب که ما از عقل دور افتاده ایم****گر زنی تا صبح آهنگ جنون آماده ایم**** گر شنیدستی که ما رندیم و بی پا و سریم****راست باشدباتو هم گرساده باشی ساده ایم**** Life seems so strange to you, The early morning breeze has gone. The friendly greeting of the morning sun, Left instead an angry face of a frowning night....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 22:16
با دل بستگی و هدف عشق بورزید در اینصورت بهترینها نصیبتان می شود Now I’d like to write to my friends out of Iran that can’t understand Farsi . Few days ago we had a 3-day tour to one of the most beautiful parts of Azarbayjan in Iran. Babak’s castle located in kaleybar on a summit of mountain coverd with different...
-
مصاحبه با استاد
سهشنبه 10 خردادماه سال 1384 15:23
دیده را فایده آنست که دلبر بیند *********** گر نبیند چه بود فایده از بینایی روزی غرق در فکر نا گهان خود را در دیاری یافتم دور دست و غریب. دیدم کامل مردی در کتار من است با نگاهی مهربان. به نرمی از من پرسید : "چرا این گونه گرفته ای؟" گفتم: فکرم پریشان است. گفت : شاید از من کمکی ساخته باشد. گفتم: به دنبال حقیقت میگردم....
-
راز دل
دوشنبه 9 خردادماه سال 1384 23:27
رقیبان جمله در خوابند من و دلداربیداریم اگررازدلی باشد مجال گفتن است امشب ....و من نیز در این شوریده بازار کیبورد بدست گرفته و به قول استاد صحبت کردن تمام میکنم. ابتدا از خود شروع میکنم و به خود میپردازم تا جای گله و شکایتی برای دیگران باقی نماند (یالاننان)من نیز در این سرا که هر کس سودای خویش بسر دارد دانشجویی دانش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 خردادماه سال 1384 21:39
با درود گر از این مـنزل ویران بـه سوی خانـه روم دگر آن جا کـه روم عاقـل و فرزانـه روم زین سـفر گر به سلامت به وطـن بازرسـم نذر کردم کـه هـم از راه بـه میخانـه روم تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک بـه در صومـعـه با بربـط و پیمانـه روم آشـنایان ره عـشـق گرم خون بـخورند ناکـسـم گر بـه شکایت سوی بیگانه روم بـعد از...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1384 11:33
سخت ترین کار نوشتن عنوان است.!! کنفسیوس حکیم!! 1. خدمت همه شما عزیزان عرض کنم که این دو هفته ای که نبودم (یعی بهتره بکم که ۲ هفته ای که ننوشتم ) علتش تقریبا مصداق این بیته که میگه ابر وباد ومه خورشید وفلک در کارند بچه جان درس بخوان دیپلمه ها بیکارند !! بعله جونم براتو ن بگه که دو هفته ژیش تصمیم گرفتم ویندوز کامژیوترم...
-
لطافت باران و بالهای پروازمان
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 23:11
سلام راستش خواب الود و خسته تر از اونم که بتونم درست و حسابی بنویسم(یکی نیست بگه اخه تو کی درست و حسابی نوشتی که .. ) ولی خوبیه وبلاگ نویسی اینه که ادم چیزای درست حسابی هم میخونه مثله http://www.zohrehn.blogsky.com/
-
و اینچنین بود که دوباره نوشتم
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1384 11:00
سلام حدود یک سالی هست که هر روز با خودم میگم امروز مینویسنم فردا مینویسم راجع به این مینویسم راجع به اون مینویسم و... یه روز با خودم میگفتم که بنویسم واسه چی که کی بخونه؟ اصلا به چه دردی میخوره؟ خلاصه دیگه امروز بدون لحظه ای تامل اومدم و یه راست شروع کردم به تایپ کردن! پنهان نگاهم میکند٬ چشمی و صد ناز پنهان نگاهش...
-
با درود
چهارشنبه 27 خردادماه سال 1383 17:48
از آنجایی که در این خراب شده (اروپا ) فارسی نمیشه نوشت مجبورم لاتین بنویسم. تا اینحاش هم دیگه به زور نوشتم. ..... نشد... باید یگم برام برچسب بفرستن. چون شعر رو که نمیشه لاتین نوشت. خدا نگهدارتون ((مست ))
-
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست ...
شنبه 8 فروردینماه سال 1383 23:30
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست یارب هرکجا هست سلامت دارش با لاخره مست عزیز هم دیروز ترک وطن کرد. رفتی و رفتن تو آتش نهاد در من از رند !ما چه ماند جز آتشی به این دل!
-
عید.بهار.سال نو....
شنبه 1 فروردینماه سال 1383 00:33
فردا قراره سال نو بیاد. سال کهنه با همه اتفاقات و همه چیزایی که همه از همه نوعشو دارن و پشت سر گذاشتن تموم میشه. به نظر من این خودش یه نعمتیه !اینکه سال تموم میشه! یه سال نو.با آرزوهای نو. با فکرهای نو. با ...
-
چند جمله از کافکا
جمعه 15 اسفندماه سال 1382 22:41
قلب خانه ای است با دو اتاق خواب .در یکی رنج ودر دیگری شادی زندگی میکند.نباید خیلی بلند خندید وگرنه رنج در اتاق دیگر بیدار میشود. در زندگی هدفهایی هست که فقط با جهشی دانسته به قطب مخالف می توان به انها رسید.باید یه غربت بروی تا بتوانی موطنی را که ترک کرده ای باز شناسی. رند.
-
همت برای آزادی خویش
دوشنبه 11 اسفندماه سال 1382 11:52
یکی گوید که باید مملکت را بدست پادشاه نوجوان داد یکی گوید که باید روس ها را صدا کرد و وطن را دستشان داد یکی گوید همان بهتر که آن را دوباره دست آمریکاییان داد یکی گوید که حق با انگلیس است به باید وطن را بی گمان داد یکی گوید که لیکن راهش اینه که دست حضرت صاحب الزمان داد نمی دانم که این مسکین وطن را چرا باید به دست این و...
-
رباعیات آقا هادی
دوشنبه 11 اسفندماه سال 1382 11:13
این کوزه چو من عاشق زاری بودست در بند سر زلف نگاری بودست این دسته که بر گردن او می بینی دستیست که بر گردن یاری بودست (( خیام )) این کوزه چو من آدم شادی بودست او را به وطن عشق زیادی بودست گر در بدن اش شکستگی می بینید از سنگ رژیم بد نهادی بودست این خمره رییس و رهبر و خان بوده ارباب گروه مستمندان بوده از خوردن مال مفت...
-
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
شنبه 2 اسفندماه سال 1382 15:28
شخصی؛ خمینی نامی که بعدها پیشوند امام را هم به نامش فزودند در سال ۵۷ بطور رسمی و سالها قبلاز آن بصورت پنهان ظهور کرد و تار و پود سرنوشت ایرانیان را شکافت و از سر بافتش. نمی دانم نیت و هدفش از این همه شورش ؛ بلوا و خونریزی چه بود؟ جمله ای از وی پیش رویم است که : اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ؛ کج گذاشتم؛ملت موظف است که...
-
پیرامون انتخابات...
شنبه 2 اسفندماه سال 1382 14:34
درود بر اسلام عزیز درود بر مجاهدین در راه حق؛ درود بر شهدا در راه خدا در طول تاریخ درود بر شهدای ایران و فلسطین و لبنان و افغانستان و سلام بر رزمندگان جبهه های جنگ علیه باطل. و سلام بر بندگان صالح خداوند. ( روح ا... الموسویالخمینی ۹/مرداد/۶۰) بنده به نوبه ی خودم از تمامی کسانی که دیروز پای صندوق های رای حاضر شده و...
-
ارگ بم به تاریخ پیوست. . .
یکشنبه 7 دیماه سال 1382 17:35
ارگ بم این یادگار دوره ی بهمن این بنای خشتی عالم کاسمان در پهنه ی گیتی زخم بارویش به جان دارد قلعه اندر قلعه دنیایی است برج اندر برج غوغایی است؛ این مهین ارگ ستبر خشتی بی چون در درون بستر تاریخ این سامان قصه ی دوران به لب دارد در درون مخمل احساس ؛ قصه ی ناگفته بس دارد . . . . . . تا خنک سازد تب داغ حوادث را؛ خندقی در...
-
با درود
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 17:19
از تمام شما دوستانی که اکنون بلاگمون رو می خونید و نیز مریم خانم ( b4u ) و آقا ستار و شروین جان(ArianFard) ؛زیتون ؛آرین عزیز که خواسته بود از بلاگش دیدن کنیم ولی متاسفانه نکردیم ؛ رند پارسا تشکر می کنیم که هماره ما رو به یاد داشتید و فراموشمون نکردید.((ما کم لطفی کردیم.)) و اما سپاسی بس گرم و صمیمی به جا خواهم آورد...
-
من کامپیوترم رو میخواهم!!!
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1382 14:51
سلام خدمت همه شما که کامپیوتر دارین!!؟ جونم بگه خدمتتون که چهارشنبه هفته قبل دزدی ناقابل به خانه ی تنها و بیکس ما زد و کامپیوتر نازنین و بلند گوهای خوشگلم را و حتی سی دی هایی که با هزاران زحمت جمع اوری کرده بودم را با بیرحمی تمام!! به سرقت برد!! خلاصه بعد چند روز که گیج و منگ بودم اومدیم به این اقای مست عزیز درخواست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1382 14:29
چند ساعتی بود که آسمون می غرید و ذرات معلق خاک پراکنده در هوا ؛ آسمان آبی و خورشید رو پوشونده بود تا این که بالاخره بارون شروع کرد به باریدن . بعد از چند ماه گرم و طاقت فرسا یه بارون حسابی چه حالی میده. بوی باران . . . بوی سبزه . . . بوی خاک . . . شاخه های شسته ؛ باران خورده . . . پاک . . . خوش به حال غنچه های نیمه...
-
درود
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1382 22:48
یک شعر بسیار زیبا که همین الان خوندم. از زنده یاد سیاوش کسرایی * * * * * * * * * * * * * * * آری آری زندگی زیباست زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست گر بیافروزیش؛ رقص شعله اش در هر کران پیداست ورنه خاموش است و . . . خاموشی گناه ماست * * * * * * * * * * * * * * * (( مست ))
-
با درود
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1382 22:20
بنده ی حقیر و در عین حال فقیر از این که چند روزی و یا شاید چند هفته ای فرصت نوشتن نداشتم و رند عزیز رو با این مسوولیت سنگین تنها گذاشتم معذرت می خوام. به هر حال دوباره شروع کردیم.و دوباره از شما عزیزان خواهش میکنیم که ما رو تنها نذارین و به وبلاگمون سر بزنین. (( مست ))
-
شب است و ماه است و ....ومن!!
دوشنبه 24 شهریورماه سال 1382 00:01
۱.تو خونه که نشستم هزار تا حرف و مطلب گفتنی تو ذهنم میاد که تو وبلاگ بنویسم اما وقت نوشتن که میاد همه چی بکلی فراموشم میشه و دوباره روز از نو و روزی از نو!. ۲.مست عزیز امروز عصر عمل کرده!(عمل جراحی) و چند ساعت قبل زنگ زدم حالشو بپرسم که گفتن خوبه. (البته عمل زیاد سختی نیست ولی چون مکان عمل کمی ...میباشد از ذکر آن...
-
به به نظرخواهی!!
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1382 16:53
بالاخره قسمت نظرخواهی هم بازگشایی شد. این واقعه فرخنده را به جامعه بشریت ! بخصوص اهالی بلاگ اسکای تبریک عرض می نماییم!! رند.
-
بازگشت به خانه!
یکشنبه 16 شهریورماه سال 1382 23:47
بالاخره بعد از یک سفر چند روزه!! دیشب برگشتیم خونه. یه چند روز کسر خواب داریم(یا حداقل من دارم!)!! فعلا با اجازه. رند.
-
وقت آن شد . . .
جمعه 7 شهریورماه سال 1382 10:47
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم . . بند را بر گسلیم از همه بیگانه شویم جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم . . خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم سخن راست تو از مردم دیوانه شنو . . تا نمیریم مپندار که مردانه شویم /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ /*/ این هم شعری بس زیبا از مولانا بود که همانطور که گفتم...
-
معشوق همینجاست (( ۲ ))
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1382 10:30
*/* */* */* */* */* */* */* */* */* آنانکه به سر در طلب کعبه دویدند . . چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند رفتند در آن خانه که بینند خدا را . . بسیار بجستند خدا را و ندیدند چون معتکف خانه شدند از سر تکلیف . . ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند کای خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ . . آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند */* */*...
-
The Beloved Is Here
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1382 00:55
معشوق همینجاست. * جلال الدین محمد که با عناوین خداوندگار ؛ مولانا ؛ مولوی ؛ ملای دوم و گاهی با تخلص خاموش در میان پارسی زبانان شهرت یافته یکی از شگفتی های تبار انسانی است.معرفی این آتش افروخته در بیشه ی اندیشه و احساس و وصف این دریای ژرف ناپیدا کرانه بس دشوار است.و برای شناختن اش گوش باید چشم شود. بی گمان در ادب فارسی...
-
ب یا ن؟!!
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1382 23:27
To live is To die Kaveh saffari رند.
-
چو عضوی به درد آورد روزگار.....
جمعه 31 مردادماه سال 1382 14:31
راستش وقتی صبح اولین بار در مورد مهرانه در ( شب شکن ) خواندم و عکسش رادیدم خیلی متاثر شدم. بغض عجیبی تو گلوم گرفت ؛شماره حساب رو نوشتم و دیس شدم که برم یه پولی(هر چقدر هم ناچیز ) به سهم خودم کمک کنم که یادم افتاد امروز جمعه هست و الان هیچ بانکی باز نیست(یا حداقل من نمیدونم). با خودم فکر کردم تا فردا حداقل میتونم...